- پنبه تک
نشستن برف بر روی شاخه ها
معنی پنبه تک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، پنبه بز، پنبه وز، حلّاج، ندّاف، الباد
پنبه دانه، دانه های پنبه که به مصرف خوراک دام می رسد و روغن آن برای طبخ غذا و نیز در صابون پزی به کار می رود، پنبه تخم
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، ندّاف، حلّاج، پنبه بز، الباد
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، حلّاج، پنبه وز، ندّاف، الباد
(اَ را)
لغت نامه دهخدا
پنبه زن. پنبه بز. حلاّج. نداف. (برهان قاطع) :
سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وز
لایق حلاج بود مرتبۀ دار عشق.
نزاری قهستانی (از جهانگیری)
سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وز
لایق حلاج بود مرتبۀ دار عشق.
نزاری قهستانی (از جهانگیری)
آنکه پنبه را با کمان زند تا زواید را بیرون کند و پنبه را برای انباشتن در لحاف و توشک آماده سازد پنبه بز پنبه وز بهین بهینه حلاج نداف
دوغاب رقیق گچ که پنبه آغشته بدان را بر روی گچ دیوار و سقف کشند تا سفید و هموار و تازه گردد
